دانلود آهنگ جدید حسین زمان – برادر جان
هم اکنون شنوده آهنگ جدید “حسین زمان” به نام “برادر جان” از رادیو جوان باشید
Download New Music Hossein Zaman – Baradar Jan From Radio Javan
موزیک جدید و بسیار زیبای حسین زمان بنام برادر جان با بالاترین کیفیت در رادیو جوان
متن و شعر آهنگ برادر جان از حسین زمان
در اين بهار مرده ي بي عشق بی انسان
سر را مقيم شانه ی من كن برادر جان
سر را مقيم شانه ی من كن كه مدتهاست
ابري نمی بارد بر اين بيغوله ي بی نان
سر را به روی شانه ام بگذار و هق هق كن
سر را به بغض شانه ام بسپار و غم بنشان
ما گريه كرديم و قفسهامان قفس تر شد
تو گريه كن شايد دری وا شد برادر جان
تو گريه كن شايد خدای تو دری وا كرد
حتي به آنسوي عدم آنسوی گورستان
اشكي بريز و خنده بر اين خشكسالی كن
اشكي بريز و خنده كن بر درد بی درمان
آه اي برادر جان، برادر جان ، برادرجان
با سگ نكردند آنچه با ما كرده اند اينان
چاووش خوان سفره ي بي نانمان كردند
با نام آبادی چنين ويرانمان كردند
با نام آزادی صدامان را وجب كردند
ما را دچار رعشه هاي نيمه شب كردند
گفتند نورند و رگ مهتاب را كشتند
نا رستمان ناپدر سهراب را كشتند
زاغان غفلت برده با كبكان خراميدند
هر كورسوي مرده را خورشيد ناميدند
من در عزاي خنده و لبخند مي گريم
چون مادران در ماتم فرزند مي گريم
من هم دلم خون است از اين كابوس بي پايان
من را حريم هق هق خود كن برادر جان
آه ای برادر جان برادرجان برادر جان
با سگ نكردند آنچه با ما كرده اند اينان
ما هر دو از يك خاك و يك دنياي بن بستيم
ما هر دو بن بستيم از اين رو دل به هم بستيم
اين بيد ها را باد و ما را درد خواهد برد
ما هر دومان آزادسروان تهي دستيم
بر سفره ي ما تهمت بي قاتقی بستند
با مرده خوراران مديحت خوان نپيوستيم
گفتند هرگز نيستيد اما ندانستند
ديوارشان اثبات خواهد كرد ما هستيم
هستيم و داد خويش از بيداد مي گيريم
هستيم و مي ميريم و با مردن نمي ميريم
در اين بهار مرده ي بی برگ بي باران
من را حريم گريه ی خود كن برادرجان
سر را به خشم شانه ام بسپار و ايمن باش
دنيا پر از تاريكي است اما تو روشن باش
اين كودكان آيين عياری نمي دانند
دل دل نكن لوطي خودت داش آكل من باش
اين باغ نازا را به آفت زادگان بسپار
تو جنگلی و ريشه داري ناسترون باش
با اين مليجك هاي دست افشان اميدی نيست
تو وارث ايل و تبار ياغی من باش
ای سنگ تيپاخورده اي ديوار پاييزي
وقت است از خواب هزاران ساله برخيزی
اين روسپي در خورد نام كهنه مردان نيست
بايد به مهر مادری ِ مادري ديگر بياويزی
من هم دلم خون است از اين كاشانه ی ويران
حالا تو دوش هق هق من شو برادرجان